محمد شاه حسینی؛ محسن جاهد؛ رحیم دهقان
چکیده
ملاصدرا انسانها را در نشئة دنیایی، نوعی واحد قلمداد میکند و در عین حال، باطناً آنها را متکثر و متفاوت معرفی میکند و این تنوع باطنیِ انسان را آن به آن دانسته است. این بیانِ دوگانة وی در باب وحدت و کثرت انسانها، شائبة التقاط در نظراتش را به همراه داشته و جمع این دو نظر را دشوار ساخته است. وی ملاک رایج بین حکماء برای رسیدن به نوع جدید ...
بیشتر
ملاصدرا انسانها را در نشئة دنیایی، نوعی واحد قلمداد میکند و در عین حال، باطناً آنها را متکثر و متفاوت معرفی میکند و این تنوع باطنیِ انسان را آن به آن دانسته است. این بیانِ دوگانة وی در باب وحدت و کثرت انسانها، شائبة التقاط در نظراتش را به همراه داشته و جمع این دو نظر را دشوار ساخته است. وی ملاک رایج بین حکماء برای رسیدن به نوع جدید را میپذیرد و وجود کمال اولی مانند نطق برای انسان را ملاکی برای پذیرش نوع واحد برای همة افراد انسانی نشان میدهد، اما از طرفی بهدلیل حرکت جوهری، در هر لحظه انسانها را دارای نوع جدید میداند. این ابهام در تعریف نوع که بهواسطة عدم شکل گیری علم منطقِ مبتنی بر حکمت متعالیه است،کار را برای روشن ساختن ملاک نوع از نظر ملاصدرا دشوار کرده است. نویسنده برای یافتن پاسخ روشن به این مسئله بر اساس مبانی و تصریحات وی به عوامل کثرت نوع از نظر صدرا پرداخته است تا وجه جمعی بین این دوگانه بیابد، اما در نهایت میتوان گفت هرچند ایدة کثرت نوعی انسان، طرحی روشن برخاسته از مبانی حکمت متعالیه است اما نمی توان این ایده را با تأکید ملاصدرا بر وحدت انسانها در نشئة دنیا به وجه جمع مدللی رساند. وی نوع انسان را ناشی از افعال انسان، متکثر دانسته و در ابتدای خلقت واحد معرفی میکند اما در موارد دیگری انسان را پیش از خلقت کثیر میداند. همچنین وی به وحدت ظاهری در دنیا قائل بوده و کثرت را به یوم حشر حواله میدهد و این در حالی است که اگر باطن و حقیقت انسان یعنی نفس را در نشئة دنیا در نظر نگیریم، ملاک وحدت امری جز بدن عنصری نخواهد بود که در نظام صدرایی، قائل بودن به وحدت انسانها مبتنی بر بدن عنصری، وجه معقولی به نظر نمیرسد.